عاشقان شهدا چهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:, :: 19:8 :: نويسنده : علیرضا
به سال 1333 ه.ش در روستاي «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد، در خانهاي محقر اما مصفا به عشق و نور الهي و ولايت اهل بيت عصمت و طهارت (ع) پا به عرصه وجود گذاشت و از زمان نوزادي كه آواي حق (اذان و اقامه) در گوشش طنين افكنده بود، خود را براي مبارزه و جهاد با دشمنان خدا آماده كرد. پدر و مادرش كه انسان هاي مومن و زحمتكش بودند، درتربيت وي سعي و تلاش وافري داشتند. در شش سالگي پدر بزرگوار خود را از دست داد و مادرش با همه مشكلات و سختيهايي كه وجود داشت، تمامي هم و غم خود را براي تربيت وي به كار بست. محمد در هفت سالگي وارد مدرسه شد اما به دليل شرايط مادي خانواده، تحصيل در كلاس هاي شبانه توام با كار و تلاش روزانه را انتخاب كرد و خانواده را در تامين زندگي شرافتمندانه، مدد رساند. در سن هفده سالگي به رسم و سنت پيامبر (ص) با خانوادهاي متدين و معتقد به اسلام وصلت كرد و با اين كار، سنت الهي را تداوم بخشيد. سوابق مبارزاتي مدت كوتاهي از ازدواجش نگذشته بود كه به خدمت سربازي فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستمشاهي بود، از خدمت سربازي گريخت و براي ديدار حضرت امام (ره) راهي عراق شد، ولي در در سوريه و لبنان با شهيداني چون شهيد چمران و شهيد محمد منتظري آشنا شد و در كنار فراگيري مسائل نظامي، از خلق و خوي پسنديده و اخلاق وارسته و انقلابي اين شهيدان نيز بهرههاي وافري برد و همين اخلاص و عشق به اسلام بود كه او را در چنين محيطهايي بدون تاثيرپذيري از جريانات چپي و التقاطي حفظ كرد. شهيد بروجردي براي حركت و مبارزه خود به دنبال اخذ حجيت شرعي بود و هرگونه حركت مسلحانه و بدون نظر ولي امر مسلمين را جايز نميدانست. او در آن روزگار كه عوامل منافقين در زندان، عناصر خط امام را با تعابيري از قبيل فتوائي زير سئوال ميبردند، اظهار ميداشت: «بدون هيچ ابائي، ما فتوائي و مقلد هستيم. خودمان كه مجتهد نيستيم.» مهم ترين فعاليت هاي نظامي (قبل از انقلاب) پس از قيام 19 دي ماه سال 1356 در قم با اخذ مجوز شرعي از برخي علما و روحانيون پيرو حضرت امام خميني (ره)، عمليات نظامي عليه رژيم را شروع كرد و تا زمان پيروزي انقلاب اسلامي بيوقفه به مبارزات خود ادامه داد. اقدامات مهمي كه شهيد بروجردي به همراه تعدادي از نيروهاي انقلابي در اين مدت انجام داد، عبارتند از: 1 – مبارزه جدي و عملي عليه حضور آمريكا در كشور. 2 – خلع سلاح قرارگاه پليس (تهران). 3 – عمليات نظامي 15 خرداد 1357. 4 – انفجار در نيروگاه برق و كاخ جوانان منطقه شوش. 5 – خلع سلاح كلانتري 14 در ميدان خراسان. 6 – شركت در آزادسازي پادگان جمشيديه و راديو تلويزيون. شهيد بروجردي در رابطه با اكثر اين حركت هاي انقلابي، مسئوليت شناسايي، جمعآوري اطلاعات و طرحريزي عمليات را به عهده داشت و در آخرين عمليات از ناحيه پا مجروح گرديد. شهيد و پيروزي انقلاب اسلامي
سرانجام دوران ستمشاهي و ظلم و بيعدالتي از كشور اسلامي ايران رخت بر بست و انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد. در اين مقطع اقدامات و تلاش وي ابعاد گستردهتري يافت. و با شناختي كه از جريانهاي فكري و سياسي موجود داشت براي افشاي چهره پليد منافقين و مبارزه ريشهاي با آنها از هيچ حركتي فروگذار نبود و به حق يكي از بازوهاي حزبالله در جهت نابودي اين جريان انحرافي بود. پس ازمدتي سرپرستي زندان اوين را به عهده گرفت و چندي بعد او يكي از دوازده نفري بود كه در خدت حضرت آيتالله خامنهاي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي را بنيانگذاري كردند. شهيد بروجردي با تلاش هاي شبانهروزي و طاقتفرسا، در كنار ساير برادران، از همان ابتدا در سازماندهي و نظم دادن به سپاه پاسداران شركت فعال داشت و با وجود مشكلات و نارساي يها، دلسوزانه انجام وظيفه ميكرد. حركت به سوي كردستان
در كردستان تمام حركات ضدانقلاب را به عنوان فرمانده عمليات زير نظر داشت. در جريانات پاوه، درگيري سنندج و حوادث دردناك شهرهاي كردستان همواره يكهتاز مقابله با ضدانقلاب بود و شهرها يكي پس از ديگري با دلاوري هاي شهيد بروجردي و يارانش آزاد شد. با اين كه به او توصيه شده بود كه در خط اول نباشد، اما هميشه در پيشاپيش نيروها حركت ميكرد. بارها و بارها در محاصره ضدانقلاب افتاد، اما هر بار با شگفتي تمام، خود و همرزمانش را از محاصره خارج ساخت. او كه در اين مدت با تشكيل يك ستاد عملياتي در شمالغرب، فرماندهي پاسداران و بسيجياني را كه به كردستان ميرفتند برعهده گرفته بود، موفق شد تا اكثر مناطق آلوده را پاكسازي كند. نقش شهيد در امنيت كردستان
شهيد بروجردي پس از شهادت شهيد كاظمي و شهيد گنجيزاده مستقيماً فرماندهي عمليات بسيار سخت و صعبالعبور مسير پيرانشهر و سردشت را به عهده گرفت و شجاعانه در كنار رزمندگان اسلام لرزه بر اندام ضدانقلابيون انداخت. به راستي كه او حق بزرگي بر گردن كردستان دارد. او بارها ميگفت: «آن كس كه مردم كردستان را دوست داشته باشد ميتواند در كردستان كار كند.» و ميگفت «من به اين مردم محروم و ستمديده علاقه دارم.» شهيد بروجردي با اينكه بسيار ملايم و نرم بود اما در مقابل گروهك هاي منحرف و عناصر خود فروخته و وابسته، با شدت عمل و بر مبناي «اَشِدّاءُ عَلَيالكُفّار» برخورد ميكرد. او معتقد بود كه لحظهاي نبايد پاكسازي كردستان متوقف شود. گرچه به كارهاي تبليغي، فرهنگي، اقتصادي و عمراني اعتقاد بسيار داشت، ميگفت: ابتدا بايد منطقه را پاكسازي كرد و بعد به امور ديگر پرداخت. شهيد بروجردي در مناطق جنوب، مخصوصاً در عمليات فتحالمبين نيز نقش برجستهاي داشت. با اينكه مسئوليت منطقه غرب را عهده دار بود، قبل ازشروع عمليات به جنوب آمد و در عمليات شركت كرد. خصوصيات و سجاياي اخلاقي نيروي ايمان و تعهد شهيد بروجردي و علاقه قلبي او به انقلاب اسلامي و ارزش هاي متعالي آن باعث شده بود كه در سنگر زهد و تقوي و خدمت خالصانه از تمامي همرزمانش پيشتازتز باشد. آن قدر با نفسانيات خود مبارزه ميكرد كه جايي براي خودستايي در او وجود نداشت. شهيد بزرگوار حضرت حجتالاسلام والمسلمين محلاتي در وصف وي ميگويند: «به قدري متواضع بود كه هيچگاه «من» نميگفت و از خود تعريف نميكرد و هميشه به دنبال كار بود. آنچه براي او مطرح بود، فداكاري، ايثار و مبارزه بود. جهاد و فداكاري او در حد اعلي بود و شايد كمتر برادري به قدر اين شهيد در غرب خدمت كرده باشد ... پاك زندگي كرد و پاك از دنيا رفت. درمقابله با ضدانقلاب و برخورد با نارسايي هاي بيدليل و مسامحه و سستي افراد، از خود واكنش نشان ميداد و داراي اراده محكم و عشق به ارزشهاي متعالي اسلام بود.»
او هيچگاه وقار و متانت خود را از دست نميداد و علاوه بر ارتباط تشكيلاتي، همواره يك ارتباط معنوي با بچهها داشت. نفوذش بر قلب ها به گونهاي بود كه حتي در رابطه با مردم كردستان نيز مصداق داشت. مردم كردستان با علاقه عجيبي او را دوست داشتند. او همواره ميگفت: بايد حساب مردم را از ضدانقلاب جدا كنيم. اين برخورد گرم و صميمي با مردم آن منطقه بود كه به او لقب مسيح كردستان داده بودند. همواره تبسم بر لبانش نقش بسته بود. درحالي كه شكيبا بود، خروشان هم بود. او كه يك لحظه از تداوم عمليات غافل نبود، با تلاش همه جانبه و شبانهروزي، ديگران را براي خدمت هرچه بيشتر ترغيب ميكرد. محمد تمام وجود خود را وقف انقلاب كرده بود. كسي نميتوانست زماني را بيابد كه ايشان در حال استراحت باشد و يا وقفهاي در كارش ايجاد شد. او با تمسك به روحانيت پيرو خط امام و تقواي سرشار خود، درمراحل مختلف مبارزه چه قبل و چه پس از پيروزي انقلاب از هرگونه چپروي يا راستروي مصون ماند. او با همين اخلاق اسلامي و تواضع و فروتني توانسته بود تبليغات انبوه ضدانقلاب را خنثي نموده و به يك منطقه وسيع حيات دوباره بخشد.» شهيد بروجردي يك نظامي بود، ولي بشدت عاطفي و فرهنگي بود. سعي ميكرد كه به وسيله برخوردها و بحث هاي اعتقادي و سياسي، افراد را با عقايد و ديدگاه هاي انقلابي و اسلامي آشنا كند و اين كار در كردستان كارايي خوبي داشت. با مردمداري و قلب مهربان خود چنان در دل نيروهاي سپاهي و بسيجي و مردم كردستان نفوذ كرده بود كه هرچند ماموريت ها طولاني ميشد، نيروها احساس خستگي نميكردند. در زندگي شهيد بروجردي آثار رفاه طلبي و گرايش به ماديات مشاهده نميشد و در سختترين شرايط با كمترين امكانات به خدمت مشغول بود و همواره خود را مديون انقلاب و امام ميدانست. در مجموع، آگاهي سياسي و ديني او، مهارت هاي نظامي و عشق و ارادتش به انقلاب از او فردي ساخته بود كه خود را همواره در خدمت به نظام مقدس اسلامي ميديد و در اين راه هيچگاه احساس خستگي نكرد. بروجردي را همه ميشناسند و خوب ميدانند كه او به واقع منجي كردستان بود و حضورش در آن خطه، دل هر دشمني را ميلرزاند. محمد با فعاليت هاي مخلصانهاي همه را مجذوب خود كرده بود. خبر شهادتش، تمامي رزمندگان مستقر در منطقه را آنچنان منقلب كرد كه گويي پدر خويش را از دست دادهاند.
سردار شهيد حاج محمد ابراهيم همت درمورد نفوذ كلام او چنين گفته است: «بودند برادراني كه در اثر فشار كار خسته شده بودند ولي بعد از چند دقيقه صحبت با شهيد بروجردي، تمام مسائل آنها حل ميشد و با دلي گرم و اميدوار دوباره سراغ كارشان ميرفتند ... ما شاگرد او بوديم. ايشان داراي يكسري ويژگي هاي اخلاقي خاصي بودند كه شايد من در طول زندگيم از كمتر انساني ديدم و ولايتپذيري در اين انسان بزرگ، استقامت و پايداري، اخلاق حسنه، خصوصاً در برخوردهاي اجتماعي از ويژگي هاي خاص اوليه اين مرد بود. او خيلي ساده از خطاي ديگران درباره خويش ميگذشت و به اشتباه خود اعتراف داشت و طلب عفو ميكرد.» او نمونهاي از شيران صحراي نبرد در روز و زاهدان در دل شب بود. نحوه شهادت
يكي از افرادي كه در صحنه شهادتش حضور داشت ميگويد: «پس از انفجار وقتي من بالاي سر او رسيدم مانند هميشه تبسم بر لبانش نقش بسته بود و من احساس كردم كه او كلام مولايش را تكرار ميكند. «فُزتُ وَ رَبّ الكَعبَه». قسمتي از وصيتنامه ما كه جز تكليف كاري ديگر نداريم، اگر ما به اجتهاد خودمان براي خودمان تعيين مسئوليت كنيم اين غلط است. وجود امام، امروز براي ما معيار است. راه او راه سعادت و انحراف از راهش خسران دنيا و آخرت است و من با تمام وجود اين اعتقاد را دارم كه شناخت و مبارزه با جريانهايي كه بين مسلمين سعي در به انحراف كشيدن انقلاب از خط اصيل و مكتبي آن را دارند به مراتب حساستر و سختتر از مبارزه با رژيم صدام و آمريكاست. وصيتم به برادران اين است كه سعي كنند توده مردم را كه عاشق انقلاب هستند از نظر اعتقادي و سياسي آماده كنند كه بتوانند كادرهاي صادق انقلاب را شناسايي كنند و عناصري كه جريان هاي انحرافي دارند را بشناسند؛ كه شناخت مردم در تداوم انقلاب امري حياتي است. صفحه قبل 1 صفحه بعد درباره وبلاگ آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
|||
![]() |